کاش یک تکه سنگ بودم.یک تکه چوب،مشتی خاک،کاش یک سپور بودم،یک نانوا،یک خیاط،دست فروش،دوره گرد،پزشک،وزیر،یک واکسی کنار خیابانکاش کسی بودم که تو را نمی شناخت.
کاش دلم از سنگ بود.کاش اصلا دل نداشتم.کاش اصلا نبودم.کاش نبودی.کاش می شد همه چیز را با تخته پاک کن پاک کرد.
آخ مهتاب!
کاش یکی ازآجرهای خانه ات بودم.یا یک مشت خاک باغچه ات، کاش دستگیره ی اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی!
نه اصلا کاش دستات بودم!
کاش چشمات بودم!
کاش دلت بودم! نه،کاش ریه هات بودم تانفسات را در من فرو ببری واز من بیرون بیاری!
کاش من تو بودم . کاش تو من بودی. کاش ما یکی بودیم.
یک نفر دوتایی!